به گزارش گروه فرهنگی مشرق به نقل از جهان،
پسر اول گفت: مادر جون برم جبهه؟
گفت: برو عزيزم...
رفت و والفجر مقدماتي شهيد شد.
پسر دوم گفت: مادر، داداش که رفت من هم برم؟
گفت: برو عزيزم...
رفت و خيبر شهيد شد.
همسر گفت: حاج خانم، بچه ها رفتند، ما هم بريم تفنگ بچه ها روي زمين نمونه.
گفت: خدا به همرات همسرم.
رفت و کربلاي ۵ شهيد شد.
مادر به خدا گفت: همه دنيام رو قبول کردي، خودم هم قبول کن.
رفت و حج خونين شهيد شد.
کد خبر 244891
تاریخ انتشار: ۸ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۸:۵۷
- ۳ نظر
- چاپ
حاج خانم، بچه ها رفتند، ما هم بريم تفنگ بچه ها روي زمين نمونه، گفت: خدا به همرات همسرم. رفت و کربلاي ۵ شهيد شد.